-
از نو
جمعه 8 اسفند 1393 08:15
چى شد که اینجورى شد..... من کى انقدرعوض شدم که خودم نفهمیدم..... کوبیدن این گندم چند ماه شکل گرفته کار سختیه.....کوبیدن و خرد کردن و دوباره ساختنش اما باید قشنگ تر از قبل در بیاد باید.... به امید خودش
-
کافه
جمعه 3 بهمن 1393 09:12
چقدر مثل نت هاى تکرارى از 'دو'ران تو به 'سی'ماى کافه هاى تلخ برسم؟؟ تو نیستى.... دود سیگار قهوه را هم میزند
-
منطق کجاست!
دوشنبه 22 دی 1393 19:43
اخه من چه جورى به این حالى کنم ٩سال پیش منو و شما رو هم بیست سالمون میشده که اومدى میگى نه ساله از عشقت زندگى ندارم!!!! اخه من چى بگم به تو احمق جان! اخه من چه جورى حالیت کنم عقل به سن نیست!
-
تنهایى اب نباتى
جمعه 12 دی 1393 13:53
تنهایى من این روزا شبیه آب نبات چوبى شده هى مک میزنم به امید ادامس خوشمزه وسطش و هر چى بیشتر مک میزنم بیشتر میفهمم که دیگه خبرى از اون ادامسا بین این اب نبات ها نیست....
-
اگه یه روز برى سفر...
پنجشنبه 11 دی 1393 13:00
دیروز سفت بغلش کردم و گفتم خیلى دوستت دارم گفتم هیچ وقت فکر نمیکردم یک روزى تو کوچه هاى فرشته قدم بزنیم و من اهنگ بخونم و تو رو سفت بغل کنم و هزار بار خدا رو شکر کنم که دوستاى خوبى بهم داده! که تا ازادى تو بى ار تى هزار بار بگى از خودت راضى اى و از من و از درسى که خوندیم از گفتگوى به ظاهر جدى راجع به ارمان هاى...
-
و اینگونه امتحان به فنا رفت
پنجشنبه 11 دی 1393 09:43
بالاخره یکى از این امتحان هاى کذایى تموم شد گرچه واقعا میتونست روز جسدى خیلى بهترى باشه اما.... دیروز عصر با بچه ها رفتیم بیرون خوش گذشت.....چقدر این گیتارى هاى دم سینما ازادى قشنگ میزنند کلى هم فیلم ملبورن رو تحلیل کردیم با مراحل فرویدى:))) فکر کنم همه کفرى شده بودن از دستمون!! ولى خوش گذشت!
-
Who cares
دوشنبه 1 دی 1393 21:02
دیگه همینم مونده بود که یک قاچاقچى علاف مشروب خور به خاطر حجابم با من سلام علیک نکنه!!! مردم خوشحالند ها....
-
صداست که میماند
یکشنبه 30 آذر 1393 16:57
بعضى آدم ها رو از رو نگاهشون میشه شناخت نگاهشون روح داره بعضى نگاه ها حیا داره بعضى ها غرور داره بغضى ها نگاهشون اصله جنسه بعضى ها هم....ناجنس! بعضى ها رو از روى لبخندشون....اگه باهوش باشى میفهمى معنى لبخندى رو که پشتش نفرت چشمک میزنه بعضى ها رو از روى کفشاشون حتى....اما این دیگه خیلى پیچیده است!توضیح نمیدم اما بعضى...
-
تنهایى مزمن
یکشنبه 30 آذر 1393 10:39
یکى از وقت هایى که قشنگ تنهایى رو حس میکنم وقتیه که کنسرت علیرضا قربانى هست و هیشکى یعنى هیشکى نیست باهام بیاد و من دوباره باید تنها بلیط بخرم! پى نوشت:بعضى وقت ها تعجب میکنم که چقدر میتونم بد باشم
-
میشه برام دعا کنید؟
جمعه 28 آذر 1393 15:22
روشن یا خاموش فرقى نمیکنه اگه گذرتون افتاده به خونه من لطفا برام خیلى دعا کنید
-
نمیذارند این تهرانى شهرستانى...بین الملل و سراسرى تموم شه!
پنجشنبه 27 آذر 1393 15:49
حالم از ادماى بیشعور مغرور به هم میخوره قدر بچه هاى خوابگاهى خودمونو داشته باشیم واقعا!شاید شاده تر از تهرونى ها اند اما اخرشم معرفتشون خیلى بیشتره
-
پروپوزال لعنتى واسه سه شنبه هاى لعنتى
دوشنبه 24 آذر 1393 19:07
اخه من چه جورى تو نیم ساعت یک موضوع چرت پیدا کنم و راجع بهش پروپوزال بنویسم وقتى دارم از خستگى میمیرم!
-
اخر هفته
یکشنبه 23 آذر 1393 01:37
رفته بودم خونه مامانى بهتره خدا رو شکر،بنایى خونه هم تموم شده تقریبا و استرس هاش کم شده پنجشنبه که عصر طبق عادت با بابا رفتیم سر خاک عمو و از اون جا پیاده دو تایى از صحرا زدیم سمت خونه،چقدر صبحب با بابا رو دوست دارم!از همه چى براش گفتم بعد با خواهرم رفتیم من کفش بخرم،مغازه دار پسر جوونى بود که من دو سال پیش باهاش...
-
قورباغه کوچولو بیچاره
دوشنبه 17 آذر 1393 19:40
امروز فیزیو عملى باید فعالیت قلب قورباغه را ثبت میکردیم که به شدت ناراحت کننده بود،اول باید قورباغه بدبختو میزدیم به دیوار محکم با سرش که یکم بیهوش بشه که خیلى احساس درد نکنه و بعدش با یک شى تیز از تو پیشونیش وارد مغزش میشدیم و میچرخوندیم تا مغزش نابود شه،نخاعش هم همینطور(هنوز هم که دارم اینا رو مینویسم دلم یه جورى...
-
کلاس روانشناسى
دوشنبه 17 آذر 1393 19:22
شنبه کلاس روان مباحث عشق و ازدواج و اینا بود,مباحث جالبى مطرح شد. اینکه خانم ها فقط در صورتى به شوهرشون خیانت میکنند که از نظر عاطفى از او بریده باشند!اما اقایون ممکنه خیانت کنند به همسرشون در حالى که هنوز به شدت عاشقش هستند!!!یعنى واقعا عجیبه برام!!! یه حرف جالب دیگه اى هم استاد زد:اینکه وقتى که با کسى در رابطه هستید...
-
مامانى دارم شاه نداره
جمعه 14 آذر 1393 14:51
من یه مادربزرگى دارم که خیلى برام عزیزه!کارایى که برام کرده هیچ وقت یادم نمیره و عاشقانه دوستش دارم ولى خیلى استرسیه واسه همین قلبش یه کم ناراحته که دوباره دیروز بسترى شد به خاطر حمله AF,خدا رو شکر امروز نبضش عادى شده بود و دکتر مرخصش کرده بود فقط گفته باید مدتى استراحت مطلق کنه،خدا رو شکر چند وقت بود هى میگفت نفسم...
-
خاله یا عمه!مساله این است....
پنجشنبه 13 آذر 1393 16:59
یادش بخیر کلاه قرمزى عید همشاده میگفت یک عمه خوبى داشتم...انقدر خوب بود که رفتم بهش نگاه کردم،اشک تو چشم هام جمع شد بهش گفتم عمه تو انقدر خوبى که میتونستى خاله من باشى!! حالا اینم قضیه عمه هاى منه!وقتى عصر دلت گرفته و عمه ات زنگ میزنه حالتو میپرسه و میگه دلم هواتو کرد بود عزیز دلم فقط میخواستم صداتو بشنوم وقتى یک روز...
-
روز جسدى
سهشنبه 11 آذر 1393 21:57
بعد از اون ماجراى صبح....ساعت ٩و نیم راه افتادم سمت کلاسم که سه شنبه ها دانشکده خودمون هم نیست!و کلا ٤نفریم که یکیمون هم یکى از پسراى کلاسه که کلا فکر میکنه خداست و من به شدت مدتى که باید تحملش کنم اذیت میشم!تحمل نیشخند هاشو اصلا ندارم!فردا هم که دوباره باهاش زبان دارم!امروز هم همه جا بعد کلاس میدیدمش...تو اتوبان...
-
یار با ماست
سهشنبه 11 آذر 1393 08:42
سلام سراغى از من نمیگیرید ها! وبلاگم چند روزى از یکساله شدنش میگذره و منم یک سال پیر شدم!! دیروز با چند تا از بچه ها رفتیم در بند خیلى خوب بود و خوش گذشت اما خب نتیجه این شد که شب خیلى خسته بودم و نتونستم اراءه ى زبان امروزم رو اماده کنم که استادش هم خیلى سخت گیره! ٥ صبح بلند شدم با کلى دردسر اسلاید ها رو درست کردم و...
-
الیس الله بکاف عبده
پنجشنبه 6 آذر 1393 11:41
دیگه وقتى از همه نا امید میشى میرى در خونه ى خدا خب خدا من الان همونجام اونجا که جز تو به هیشکى امیدى ندارم پس لطفا خودت کمکم کن
-
الیس الله بکاف عبده
سهشنبه 4 آذر 1393 22:00
بیست نفرى یا به قولى چهل نفرى بریم بخش!!!دقیقا کى یاد میگیره!!!امان از بین الملل ها..... درس بخونم بعد بشینند تقلبى بکنند که....!!!!! اصلا کلا... دارم داغووووون میشم!پوچى...
-
نفس عمیق
جمعه 30 آبان 1393 19:22
اگه یک روز دیدید یک دختر خسته با کوله سنگینش داره و لیعصر رو پیاده طى میکنه و هى شکمش بالا و پایین میره تعجب نکنید! امتحان تنفس داره و داره تنفس شکمى تمرین میکنه به یاد ایام یوگا و هى فکر میکنه بالاخره استاد اناتومى راست میگه یا استاد فیزیولوژى عملى!! فکر میکنه که بهتره بیخیال جزوه ها شه و براى قلب از رفرنس بخونه و...
-
خوشا به حال شما
چهارشنبه 28 آبان 1393 07:01
دیشب بعد کلاس مطالعاتى شهید مطهرى رفتم هءیت اونجا خیلى دلم به درد اومد!واقعا دلم خواست امروز چادر سر کنم و برم دانشگاه،به بابام زنگ زدم.بابام گفت اگه انقدر دوست دارى عیبى نداره فقط امکانش هست که از کم شروع کنى؟یعنى مثلا اوایل دو روز در هفته چادر سرت کنى؟گفت ممکنه بعدا اذیت شى مثلا تو تابستون نتونى!جورى هست که مثلا اگه...
-
لبخند نزنید
شنبه 24 آبان 1393 16:37
اگر میبینید که دیگر مردم دست هم را محکم نمیگیرند!اگر هیچ کس نمى خندد!هیچ کس حرف هم شاید نمیزند..... خیلى تعجب نکنید هوا انقدر کثیف است که کسى جرات نمیکند لب از لب بگشاید! اصلا یکى باید یاد ادم بندازد که نفس بکشد! باید جمع شد!باید دید کدام کوفتى این همه سر طان ایجاد کرده!باید جنگید...براى عزیزانى که زین پس قرار است با...
-
خاکستر خیال
سهشنبه 20 آبان 1393 21:04
تو را در اغوش میکشم خیالت اب مى شود و پیچ میخورد و از میان دستانم به چاه مى رود قطره هاى نا تمام بوسه ام در رد گونه هایت غرق مى شوند مانده بر جا منم خاکستر دستانم را باد نمى برد!
-
غصه ندیدن کوه ها
یکشنبه 18 آبان 1393 19:22
به نظر میاد بد بودن حال من رابطه مستقیمى با ذرات آلاینده ى هوا دارد! هر چه قدر کوه ها نامرءى تر میشوند غلظت حوصله من اما پایین مى آید!خلاصه که باید کتابى بنویسم من باب اینکه چرا باید بروم یک شهر کوچک و در یک خانه بزرگ حیاط دار کنار حوض درس بخوانم!!
-
ما را چه شود؟!
چهارشنبه 14 آبان 1393 21:23
محرم است و ما زندگى میکنیم ظهر عاشوراست و ما بهم لبخند میزنیم زینب ناله میکند و ما اب مینوشیم چه بر سر ما امده . . .محرم است و ما محرومیم!
-
به کجا چنین شتابان
چهارشنبه 14 آبان 1393 21:07
یکى از مداح هاى خیلى معروف اومده بوده اینجا،گویا براى دو ساعت ٤٠میلیون گرفته!! ادم به همه چى شک میکنه والا! به اخلاص... اصلا ادم نسبت به همه چى بدبین میشه
-
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم مى رود
چهارشنبه 14 آبان 1393 10:27
گونه هاى من خیس از خردى خودم روى اشک ریختن براى تو را ندارم که لایق غمت نیستم اما نگذار حسرت شنیدن ناله هاى عاشقانت بر دلم بماند قسم به شش ماهه ات گندمت جهنم را هم اگر صبر کند دورى از بیرق تو را نتواند یا حسین!دلم براى کربلایت تنگ است آقا!گرچه از حرم عاشقان فقط آرزویش به ما رسیده است پى نوشت ١:دو تا نذر کردم امسال که...
-
طبق معمول من بى سر و پا جا ماندم
دوشنبه 12 آبان 1393 14:34
توضیح ندارد که! کربلا و بین الحرمین و اشک... باب الحواءج