من پلنگى تنها و پر از حسرت ماه....!

روزمره هاى یک دانشجوى پزشکى.اینجا خود خودمم،حتى اگر نامم گندم نباشد!

من پلنگى تنها و پر از حسرت ماه....!

روزمره هاى یک دانشجوى پزشکى.اینجا خود خودمم،حتى اگر نامم گندم نباشد!

صداست که میماند

بعضى آدم ها رو از رو نگاهشون میشه شناخت

نگاهشون روح داره 

بعضى نگاه ها حیا داره بعضى ها غرور داره 

بغضى ها نگاهشون اصله جنسه

بعضى ها هم....ناجنس!

بعضى ها رو از روى لبخندشون....اگه باهوش باشى میفهمى معنى لبخندى رو که پشتش نفرت چشمک میزنه

بعضى ها رو از روى کفشاشون حتى....اما این دیگه خیلى پیچیده است!توضیح نمیدم


اما


بعضى ها رو که نه اکثر آدم ها رو از روى صداشون میشه شناخت و به یاد سپرد

صدا شبیه معجزه است...من وقتى به انسان هاى مهم زندگیم فکر میکنم اول صداشون یادم میاد...خنده هاشون...

اصلا خیلى از آدم ها به خاطر صداشونه که تو ذهنم موندند!

بله....

حالا همه اینا رو گفتم

که بگم درد داشت رفتن یک صدایى که کلى خاطره بهش زنجیر شده بود

درد داشت

روحت قرین رحمت مرتضى احمدى عزیز


نظرات 1 + ارسال نظر
جوهر دوشنبه 1 دی 1393 ساعت 18:27 http://myprinter.blogsky.com

سلام...
من دیگر یک سری از دوستانم را فقط از روی صدا می شناسم. باور کن، حتی اگر ببینمشان، نمی شناسمشون.
خدا همه رفتگان را رحمت کند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد