من پلنگى تنها و پر از حسرت ماه....!

روزمره هاى یک دانشجوى پزشکى.اینجا خود خودمم،حتى اگر نامم گندم نباشد!

من پلنگى تنها و پر از حسرت ماه....!

روزمره هاى یک دانشجوى پزشکى.اینجا خود خودمم،حتى اگر نامم گندم نباشد!

از نو

چى شد که اینجورى شد.....

من کى انقدرعوض شدم که خودم نفهمیدم.....

کوبیدن این گندم چند ماه شکل گرفته کار سختیه.....کوبیدن و خرد کردن و دوباره ساختنش

اما باید قشنگ تر از قبل در بیاد

باید....

به امید خودش