من پلنگى تنها و پر از حسرت ماه....!

روزمره هاى یک دانشجوى پزشکى.اینجا خود خودمم،حتى اگر نامم گندم نباشد!

من پلنگى تنها و پر از حسرت ماه....!

روزمره هاى یک دانشجوى پزشکى.اینجا خود خودمم،حتى اگر نامم گندم نباشد!

این روزها

این روزها خیلى تنبل شدم!خدایا خودت کمکم کن!اخه من که اینجورى نبودم!!!!خداجونم خیلى دوستت دارم.اراده مو قوى کن.بذار مثل گذشته باشم!اخه این چه وضعشه که یه کتاب واسه خونده شدن دو هفته رو میز من مونده!!!خدایا فرصتم داره تموم میشه!لطفا سفارشى این مشکل ما رو حل کن!جبران میکنما!!!دوستت دارم خداى گلم!

خداى قشنگ خودم!


خُـــداونــد، بی نهـایتـــ استـــ ...  لـامکـان و لـا زمــان ...

امّـا به قـدر فـهمِـــ تـو کـوچکــ میشـود، و بـه قـدر نیــاز تـو فُـرود می‌آیــد، و بـه قـدر آرزوی تـو گستـرده میشود، و بـه قـدر ایـمان تـو کـارگشا می‌شـود، و بـه قـدر نـخ پـیر زنان دوزنده باریـک می‌شود، و به قـدر دل امیدواران گرمــ میشــود ...

پــدر مـی‌شود یـتیـمان را، و مادر ...

بـرادر مـی‌شود مـحـتاجان بـرادری را،

همسر می‌شود بی همسر ماندگان را،

طـفل می‌شود عقـیمان را،

امید می‌شود نااُمـیدان را،

راه می‌شود گُمــ گشتگان را،

نــور می‌شود در تاریکی ماندگان را،

شمشیر می‌شود رزمندگان را،

عـصا می‌شود پــیران را،

عشق می‌شود محتاجانِ بـه عشق را ...

خداوند، همه چیز می‌شود همه کس را ...

به شرط اعتقاد؛

به شرط پاکیِ دل؛

به شرط طهارت روح؛

به شرط پرهیز از معامله با ابلیس ...

بشویید قلب‌هایتان را از هر احساس ناروا!

و مغزهایتان را از هر اندیشه خلـاف،

و زبان‌هایتان را از هر گفتارِ ناپاک،

و دست‌هایتان را از هر آلودگی در بازار ...

و بپرهیزید از ناجوانمردی‌ها، ناراستی‌ها، نامردمی‌ها!



چنین کنید تا ببینید که خداوند، چگونه بر سفره‌ی شما، با کاسه‌ای خوراک و تکّـه‌ای نان می‌نشیند و بر بندِ تاب، با کودکانتان تاب می‌خورد، و در دکان شما کفه‌های ترازویتان را میزان می‌کند و در کوچه‌های خلوت شب با شما آواز می‌خواند ...



مُــلّــاصـدرای شیــرازی، صــدرالمتـالّهیـــن ...