من پلنگى تنها و پر از حسرت ماه....!

روزمره هاى یک دانشجوى پزشکى.اینجا خود خودمم،حتى اگر نامم گندم نباشد!

من پلنگى تنها و پر از حسرت ماه....!

روزمره هاى یک دانشجوى پزشکى.اینجا خود خودمم،حتى اگر نامم گندم نباشد!

از نو

چى شد که اینجورى شد.....

من کى انقدرعوض شدم که خودم نفهمیدم.....

کوبیدن این گندم چند ماه شکل گرفته کار سختیه.....کوبیدن و خرد کردن و دوباره ساختنش

اما باید قشنگ تر از قبل در بیاد

باید....

به امید خودش

کافه

چقدر مثل نت هاى تکرارى

از 'دو'ران تو به 'سی'ماى کافه هاى تلخ برسم؟؟

تو نیستى....

دود سیگار قهوه را هم میزند

منطق کجاست!

اخه من چه جورى به این حالى کنم ٩سال پیش منو و شما رو هم بیست سالمون میشده که اومدى میگى نه ساله از عشقت زندگى ندارم!!!!

اخه من چى بگم به تو احمق جان!

اخه من چه جورى حالیت کنم عقل به سن نیست!

تنهایى اب نباتى

تنهایى من این روزا شبیه آب نبات چوبى شده

هى مک میزنم به امید ادامس خوشمزه وسطش

و هر چى بیشتر مک میزنم

بیشتر میفهمم که دیگه خبرى از اون ادامسا بین این اب نبات ها نیست....

اگه یه روز برى سفر...

دیروز سفت بغلش کردم و گفتم خیلى دوستت دارم

گفتم هیچ وقت فکر نمیکردم یک روزى تو کوچه هاى فرشته قدم بزنیم و من اهنگ بخونم و تو رو سفت بغل کنم و هزار بار خدا رو شکر کنم که دوستاى خوبى بهم داده!

که تا ازادى تو بى ار تى هزار بار بگى از خودت راضى اى و از من و از درسى که خوندیم

از گفتگوى به ظاهر جدى راجع به ارمان هاى ازدواجمون!:))

ث.ع که همیشه یک پسر رمانتیک و ساپورتیو میخواد!

من که از خود ف.ا بیشتر میدونم که اصلا نمیتونه کسى رو دوست داشته باشه....خودخواه تر از این حرف هاست:))ولى نهایتا باز هم به شدت دوست داشتنى!

و من....که گفتم دلم یک پسر مذهبى از یک خانواده غیر مذهبى میخواهد که طبع شاعرانه هم داشته باشد و ساپورتیو هم باشد و ف.ا که میگفت دختر جان پیدا نمیشود!من و تو انقدر زیادى مستقل هستیم که هیچ پسرى جرات نکند از حریم مان کمى هم این طرف تر بیاید!

حدااقل نه بعد از اینکه اونجورى اقاى نماینده رو اونحورى جلوى همه شستى گذاشتى کنار!حقش بود خب!

کل فیلم که دستاتو سفت نگه داشته بودم و میگفتم استرس مردن یک نوزاد تو خونه خیلى بیشتر از امتحان اسکلتى ما بود! و تو میخندیدى به تحلیل هاى فرویدى من!

دوستتون دارم بچه ها!